رمان تصویری انسان مدرسه ای در آینده نزدیک با مناظر نوستالژیک و شخصیت های دختر زیبا. بیایید یک داستان علمی-تخیلی حماسی هیجان انگیز را بازی کنیم که گذشته، حال و آینده را به هم متصل می کند!
این یک بازی ماجراجویی رمان بصری (بازی bishoujo / بازی گال) است که در آن می توانید از عاشقانه با شخصیت های دختر زیبا لذت ببرید.
در دنیایی که AQUA، کامپیوتری که میتواند هولوگرامهایی با جرم تولید کند، گسترده شده است.
می توانید هم از داستان عشق مدرسه با دختران زیبا لذت ببرید و هم از یک داستان علمی تخیلی بزرگ متشکل از 3 داستان لذت ببرید.
شما میتوانید با کنترلهای ساده از بازی لذت ببرید، بنابراین حتی کاربرانی که برای اولینبار بازی میکنند، احساس راحتی میکنند.
تا اواسط داستان می توانید به صورت رایگان بازی کنید.
اگر دوست دارید، لطفاً کلید باز کردن قفل سناریو را خریداری کنید و از داستان تا انتها لذت ببرید.
◆AQUA چیست؟
ژانر: رمان بصری انسانی مدرسه آینده نزدیک ADV
تصویر اصلی: تسوکاسا آکیزوکی / دختر گرسنه (SD)
سناریو: Pochi-kun / Daiki Toishi / Kouji (SideStory)
صدا: صدای کامل
فضای ذخیره سازی: تقریباً 1.4 گیگابایت استفاده شده است
■■■داستان■■■
اون موقع فکر می کنم بین من و چیسا چند متر بود. 1 متر؟ یا 10 متر؟
چیسا: "اوه، آب پرتقال خوب بود!"
دستم را دراز کردم اما فاصله نزدیک نشد. و فاصله است
چیسا: "چیه من نمیتونم بشنوم...
دورتر و دورتر می شود
سوتا: "چ... سا...؟"
در نهایت از دید ناپدید شد.
چیسا جلوی چشمم سرخ می شود. یک فنجان پر از آب پرتقال در کنار جاده می پیچد.
اما کاری از دستم برنمی آمد. حتی نتونستم نزدیک بشم
از آن روز، من نمی توانم آب پرتقال بخورم.
سال 2056 ق.
هشت سال از زمانی که «آکوا»، رایانهای که قادر به تولید هولوگرام با جرم است، میگذرد، جایگزین رایانههای شخصی شد و آکوا در زندگی مردم در سراسر جهان جا افتاده است. Tsukigahama به عنوان یک شهر علم و فناوری با آنتنی به نام "Luka" در افق که Aqua را کنترل می کند و محل استقرار سازمان توسعه و تحقیقات Aqua "ECReD" توسعه یافته است.
سوتا نارومی پس از هفت سال برای اولین بار به همراه مادرش چیه به این شهر باز می گردد.
با این حال، سوتا نمی خواست به این شهر بازگردد.
وقتی اینجا می آیم --- چیسا مرده را به یاد می آورم.
با این حال، سوتا دوباره در مدرسه با یک دختر خیس ملاقات می کند.
چیسا: "پس...چان؟"
فقط یک بچه بود که مرا با این صدا صدا کرد. این چیسا نونومیا نیست که نام خانوادگی «چیسا» دارد.
فقط یک نفر را می شناختم، شخصی که مدت ها پیش می شناختم، شخصی که فکر می کردم مرده است، چیسا نونومیا.
صورت، قد و اندازه سینه آنها همه متفاوت بود.
با این حال، لبخند چیسا با "چیسا" در حافظه من همپوشانی داشت. این یک رویا یا یک توهم نبود، بلکه یک واقعیت بود، قطعا، و در واقع اینجا. لباس سفید خیس می شود و آنچه در آن می بینید بسیار مرموز است ...
---بچه خیلی دست و پا چلفتی بود.
*محتوا برای موبایل تنظیم می شود. لطفا توجه داشته باشید که اثر هنری ممکن است با اثر اصلی متفاوت باشد.
حق چاپ: (C)SORAHANE