از برنامه APKPure استفاده کنید
نسخه قدیمی APK নকশী কাঁথার মাঠ - জসীম উদ্দিন را برای اندروید بگیرید
شعر معروف شاعر جاسم اودین ، ناکی كانتار میدان است.
شخصیت اصلی ناکشی Kantha پسر روستایی روپایی ، Krishnakaya ، موهای تا شانه های خود است. او چند ویژگی دارد: او می داند چگونه خانه خوبی را سایه بان کند ، با دستان خود خانه ای زیبا را سایه می زند ، می داند چگونه با دستانش بازی کند ، می داند چگونه جاده را طی کند ، و کسی نمی تواند مانند او در فلوت بامبو نوار ببخشد و هیچ کس حتی نمی تواند مثل او آواز بخواند. . با این دختر نقره اهل روستای همجوار ساجور عاشق می شود و بعد ازدواج می کند. آنها در دنیای خوشبختی قرار دارند. یک روز ماه در شب عمیق طلوع می کند ، ساجو بر روی صفحات نقره ای قرار می گیرد تا حصیر را در حیاط گنبدی بدست آورد ، بنابراین یک بار فلوت بازی را متوقف می کند. زیرا مرد نقره ای که مدت زیادی فلوت را بازی کرده است ، اکنون در اتاقش است. آن شب روپایی در پرتو ماه کامل مجذوب ظاهر دستگاه شد اما خیلی زود پس از آن سوء ظن در ذهن او بوجود آمد. به این ترتیب ، خوشبختی من بسیار خواهد بود! در وحشت ناشناخته ، درد قلبش بر چهره ملایم ساجو می افتد ، ساجو خوابش را از دست داد ، ساجو با دیدن جریان آب در چشمان شوهرش گفت: "چرا گریه می کنی؟" من به شما صدمه ای نرساندم. روپایی می گوید ، من از ترس ناشناخته گریه می کنم. ساجو می گوید نه ، ما کار اشتباهی نکرده ایم. در آن لحظه ، ناگهان این خبر به دست آمد که نشان دهنده بندهای رسیده برنجهایشان را قطع می کند. روپایی برای مبارزه با روباه ها در دست دختران عجله می کند. درگیریها (کاییا در بطن) ، چند قتل وجود داشت ، و به تبع آن ، روپایی فراری شد. و ساجو رز بر روی تریبون یا یک چراغ خاکی نشست تا به دنبال وسایل نقره ای باشد. روپای-بیرینی ساژو ، برگ مرده ای که در حال سقوط است ، متوجه صدای برگ شد و با نور گریخت ، نقره کجا؟ روز ادامه می یابد روزی شب ، روپایی جلوی ساجو آمد. ساجو به نقره در تمام زمین نگاه می کند ، لکه های خون در همه جا وجود دارد. ساجو او را بغل کرده و می گوید: "من شما را رها نمی کنم." روپایی می گوید: "راهی برای رفتن ندارم ، باید بروم. زیرا اگر گرفتار شوم ، به دار آویخته می شوم یا سیاه می شوم. "ساجو در اینجا گفت:" مرا به كسی كه می خواهی رها خواهی كرد "، سپس روپایی می گوید:
"
سخی دین کسی نیست جز مرد غمگین
امروز در دست خدا هستم.
فیل که عنکبوت را به هم وصل می کند ، آب را لرزاند
امروز پای شما به شما واگذار شد.
"
این آخرین دیدار با نقره اکلوک بود. ساجو چه کاری انجام می داد ، با مبادله دید روز بینایی اول و پایین آوردن کولا برای باران ، و حتی با گذشت شب مانند تولد ، تمام این خاطرات گذشته با سوزن جوانه زدند. در روزی که علفهای هرز تمام شد ، ساجو به مادرش منتقل شد و گفت: "مادر ، این گورستان حک شده باید بر روی قبر که جسد من بعد از مرگ من دفن شده است ، گذاشته شود. و اگر روزی روپایی به دنبال من است ، به او بگویید ، ساجو به امید تو زیر مقبره است.
بعد از مدتها ، کشاورزان روستا می توانند صدای طغیان فلوت درد را در شب عمیق بشنوند ، و صبح همه می بینند که یک بیگانه در کنار مقبره مرده است. شاعر جاسم الدین در آخرین قسمت این روایت برای بیان غم و اندوه عمیق خود می نویسد:
"
حتی امروز نیز روستا در حال دیدن این روستا است
در سکوت بنشینید که انگار می گویند ، در گوش شما.
"
نه تنها این ، او بیشتر نوشت تا درد داستان را پخش کند ،
"
شخصی شب بعد از میدان دیده است
چه کسی در خلاء کانتای نکسی پرواز می کند
در دست او ، فلوت بامبو با لطف خود بازی می کند
Ai-Gaon Ogaon تا به امروز دردهای شدید دارد. [5]
"
Last updated on 25/01/2020
পল্লী কবি জসীম উদ্দীন এর বিখ্যাত নকশী কাঁথার মাঠ কবিতা
بارگذاری شده توسط
Tristan Mitchell
نیاز به اندروید
Android 4.0.3+
دسته بندی
گزارش
নকশী কাঁথার মাঠ - জসীম উদ্দিন
10.1 by Asaraful islam naim
25/01/2020